*حرفای نقابدار رو با دقت بخون بعد نظر بده*

پنج شنبه 25 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

رفت...

 

 

سر كلاس ادبيات معلم گفت :                                 

 

                                فعل رفتن رو صرف كن

                گفتم : رفتم...رفتی...رفت

                ساكت شدم ،خندیدم ،

                ولی خنده ام تلخ شد...                       


معلم داد زد : خوب بعد ؟ ادامه بده...

                            من گفتم : رفت...رفت...رفت

                           رفت و دلم شكست...غم رو دلم نشست

                           رفت و شاديم مرد...

                           شور و نشاط رو از دلم برد                                                             

رفت...رفت...رفت...



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: رفت, مرد, فعل رفتن, صرف کردن, عاشقانه, متن عاشقانه, سر کلاسکلاس ادبیات, عشق, ,


پنج شنبه 25 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

عشق یعنی...

                           عشق یعنی . . .

 

 

 

عشق يعنی با غم الفت داشتن

            سوختن با درد نسبت داشتن

                    عشق دريک جمله يعنی انتظار

                                انتظار روز رجـــعت داشتن

                                   عشق يعنی مستی و...

 

ادامشو برو تو ادامه مطلب (نظر یادت نره)



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: عشق, عشق یعنی, عاشقانه, معنی عشق, عاشق, معشوق, انتظار, مستی, درد, فراق, دوری, متن عاشقانه, عشق پاک, عشق یعنی, , , , ,


چهار شنبه 17 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

عکس

 اینا عکساییه که خیلی دوسشون دارم...

 

...

و...(ادامه مطلب)

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: عکس, عکس زیبا, عکس عاشقانه, عکس خفن, تصویر, تصویر زیبا, عکس خوشگل, عشق, عاشقانه, تنهایی, عکس تنهایی, عکس قشنگ, تنها, نقابدار تنها,


دو شنبه 15 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

هشدار

 هشدار، نوک پرنده را 

هرگز مبند

با بالهایش آواز خواهد خواند

پر و بالش را در هم مشکن

با آواز خواهد پرید تا اوج کهکشان

لبان شاعر را مبند...

نصرت رحمانی

( هشدار ، لبان نقابدار را هرگز مبند... )



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،


یک شنبه 14 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

هر روز پاییزه!!!

 هم دیدنی بودی

هم خواستنی بودی

هم چیدنی بودی 

هم باغچمون گل داشت

زنجیر می خواستم 

دستاتو بخشیدی

از من تا اون دستات

هر دره ای پل داشت

پل بود اما ریخت

پل بود اما مرد

عمر منم قد

عشقت تحمل داشت

هر روز پاییزه

هر هفته پاییزه 

هر ماه پاییزه

هر سال پاییزه

پنهونم از چشمات 

ماه پس ابرم 

من کاسه ی صبرم

این کاسه لبریزه

آروم نمی گیرم

از دست زنجیرم

بی عشق می میرم 

من روز دیدارم 

از دوستی پر من 

از دوست دلخور من

آجر به آجر من 

من پشت دیوارم

لعنت به این دیدار 

لعنت به این دیوار

لعننت به این آوار 

من زیر آوارم

هر روز پاییزه

هر هفته پاییزه 

هر ماه پاییزه 

هر سال پاییزه

پنهونم از چشمات 

ماه پس ابرم

من کاسه ی صبرم

این کاسه لبریزه

می دونم اصلا قشنگ نبود...پس اگه قشنگ نیست...چرا اینجا نوشتمش؟...اولا خودم خیلی دوسش دارم...دوما این شعر یکی از شاهکار های محسن چاوشیه...و فقط با صدای خودش قشنگه...حتما برو بگیر گوشش کن...پشیمون نمی شی...آره...شک نکن

راستی اسمش هر روز پاییزه ست!!

 



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،


شنبه 13 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

دلم گرفته از...

 سلام 

حال شما خوبه؟ چه خبرا؟ چی کارا می کنید؟

حالا اگه از من بپرسی تو چی؟ تو چه خبر؟ تو چی کارا می کنی؟

یواشکی میگم یه کوچولو دلم گرفته...شایدم بیشتر از یه کوچولو...

حالا میگی از چی؟ میگم همه چی.  همه چیه همه چی هم که نه ولی از خیلی چیزا. مثلا:

از بی مهریای دختر خوشگل محلمون که منو دیوونه کرده هر وقت هم که می بینمش مثل سگ بی محلم میکنه...

از رفقای بی مرامی که تو بازی فوتبال در حالی که من دارم با تمام وجود بازی می کنم زمینو خالی میکنن...

از شوخیا و مسخره بازیای هم کلاسیام که میرن رو عصابم...

از کارای احمقانه ی دختر عموم که منو تو دردسر انداخته...

از حرفای قلمبه سلمبه ی داداش کوچیکه با اون قد 125 سانتیش که میزنه و من از کوره در می کنه...

از گیرای بی خودی مامان و بابا که اعصابمو خورد می کنه ولی حرفی نمی زنم...

از بی وفاییای عمو کوچیکه که تازه زن گرفته...

از وقت نشناسی دوست دماغ گنده ی درس نخونم...

از جواب ندادنای دوستان اینترنتی که منو به خودشون وابسته کردن...

یا شاید از آهنگای خفن محسن چاوشی که با اون صدای خسته منو می بره فضا...

دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه....شاید بگی اینا که چیزای مهمی نیست!

اون وقت من میگم چرا واسه من خیلی مهمه...خیلی!

اما خوشحالم...ازچی؟

از اینکه یکیو دارم که هر وقت دلم گرفت باهاش حرف بزنم...اونم به حرفای گوش می کنه...همیشه هوامو داره

همیشه کمکم می کنه و همیشه هست...

آره درست فهمیدی      خدا     رو میگم....



:: موضوعات مرتبط: نوشته های نقابدار، دل نوشته، ،


دو شنبه 8 خرداد 1391
ن : نقابدارتنها

روزگار ما

 روزگار ما وفا با ما نداشت

طاقت خوشبختی دل ما را نداشت

پیش پای ما سنگی گذاشت

بی خبر از مرگ ما پروا نداشت

آخر این غصه هجران بودو بس

حسرت رنج و فراوان بودو پس......



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شعر, شعرعاشانه, شعر زیبا, روزگار ما, عاشقانه,



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  اول منو با عنوان یه نقابدار تنها!!!! و آدرس neghabdaretanha.loxblog.com لینک کن بعد مشخصات لینک خودتو این پایین بنویس. اگه لینک من تو وبلاگت باشه لینکت به طور خودکار تو وبلاگ من قرار میگیره. دمت گرم!!